هفته نامه «نماینده» / در کافه گپ این هفته سراغ «سیدمحمدباقر عبادی» رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی این نماینده دورههای نهم و دهم مجلس شورای اسلامی، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
**** بهعنوان اولین سؤال بفرمایید که شما چه سالی، در کجا و در چه خانوادهای متولد شدهاید؟
متولد سال ۴۹ در شهرستان خوسف در خراسان جنوبی هستم؛ که اخیراً تبدیل به شهرستان شده، ولی آن زمانی جزئی از بیرجند بود. پدرم روحانی و در حال حاضر نماینده ولیفقیه در استان خراسان جنوبی هستند و در مجلس پنجم و هفتم نیز نماینده بودند. مادر بنده خانهدار، اهل بیرجند و زن بسیار متدین و مقید به واجبات و مستحبات هستند. دو عمو دارم که یکی از آنها قبل از آیتالله علمالهدی امامجمعه مشهد بودند و فوت کردهاند و یک عمو هم داشتم که عالم بزرگی بودند و سال گذشته به رحمت خدا رفتند.
**** دوران کودکی چطور گذشت؟
در خوسف به دنیا آمدم ولی آنجا زندگی نکردم. من ساکن قم بودم و بخشی از دوران کودکی خود را در قم گذراندم پدرم در سالهای قبل از انقلاب در قم درس میخواندند ولی مجدد یک سال به خوسف برگشتیم که آن زمان من کلاس اول دبستان بودم و قبل از انقلاب ساکن بیرجند شدیم و زمانی که انقلاب شد من دوم دبستان بودم و به خاطر دارم که در راهپیماییهای بیرجند و مشهد کنار پدرم حضور داشتم.
**** خودتان علاقه داشتید طلبه شوید؟
بله شخصاً به طلبگی علاقهمند بودم و سال دوم طلبگی بودم که جنگ شروع شد و در عملیات کربلای یک و کربلای ۵ و سایر عملیاتها حضور داشتم.
**** چه زمانی تحصیلات دانشگاهی را شروع کردید؟
همزمان با تحصیلات حوزه در دانشگاه رضوی در رشته الهیات قبول شدم و هر دو را همزمان ادامه دادم و همزمان هم ازدواج کردم.
**** چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۷۰. در سن ۲۱ سالگی عقد کردم و در ۲۴ سالگی بعد از سه سال دوران عقد زندگی مشترک را شروع کردیم.
**** همسرتان موقع ازدواج چندساله بودند؟
ایشان ۵ سال از من کوچکتر هستند و موقع ازدواج ۱۶ ساله بودند.
**** مهریه ایشان چقدر بود؟
۱۴ سکه
**** مراسم ازدواجتان چطور برگزار شد؟
پدر من بسیار مقید به سادهزیستی بودند و بااینهمه سال زندگی همچنان مستأجر هستند. بر این اساس مراسم ازدواج ما بسیار سادهتر از عرف همان زمان برگزار شد. حتی در مراسم عقد برای پذیرایی از میهمانان گفتند فقط نقل کافی است و من هم پذیرفتم. البته این جشن عروسی ساده برای خیلی از افراد و زوجها بعداً الگو و سرمشق شد.
**** ملاک شما برای ازدواج چه بود؟
ملاک من در وهله اول این بود که همسرم متدین باشد ملاک بعدی من این بود که با خانواده بساز و خوب که خیلی هم متمول نباشند، وصلت کنم. چون میخواستم زندگی طلبگی داشته باشم و این نیازمند این بود که سالها درس بخوانم به همین دلیل همسری میخواستم که با این شرایط کنار بیاید و آن را درک کند.
**** با توجه به اینکه زود ازدواج کردید همسرتان ادامه تحصیل هم دادند؟
بله. قبل از هر چیز بگویم همسرم بسیار تیزهوش و بااستعداد و بسیار باگذشت و بااخلاق هستند. ایشان اگر همسر من نمیشدند قطع به یقین تا الآن یک پزشک حاذق بودند. در دانشگاه شرکت کردند هم لیسانس پیراپزشکی دارند و هم لیسانس روانشناسی.
**** تحصیلات شما تا کجا پیش رفت؟
من هم بعد از ازدواج دست از تحصیل برنداشتم. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه رضوی در مشهد بلافاصله در آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس تهران در رشته علوم قرآن و حدیث قبول شدم و به قم آمدیم و یک زیرزمین اجاره کردیم و از آنجا هفتهای دو بار به تربیت مدرس تهران میآمدم. جالب است که بدانید آن زمان حضور من در کلاسهای ارشد به این شکل بود که قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه (س) میرفتم و از آنجا سوار اتوبوسهای تهران میشدم به پایانه جنوب که میرسیدم نماز صبحم را میخواندم، بعد از پایانه جنوب ۳ تا اتوبوس عوض میکردم تا قبل از ساعت ۸ سر کلاس باشم. بعد از مقطع کارشناسی ارشد به بیرجند رفتیم و آنقدر درگیر تدریس و منبر شدم که برای شرکت در آزمون دکتری فرصتی پیدا نشد. البته در دروس خارج فقه و اصول از محضر آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی و آیتاللهالعظمی سبحانی و مرحوم آیتاللهالعظمی لنکرانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی استفاده بردم. اساتید من هم در زمینه علوم قرانی و تفسیر مرحوم آیتالله معرفت و جناب آقای دکتر سیدمحمدباقر محبی و دکتر محمدعلی مهدوی راد بودند. بعد از آن هم عضو هیئت علمی دانشگاه شدم. آرزوی من همیشه تدریس و کار فرهنگی و تحقیق بود و خیلی آرزوی عالم سیاست را نداشتم هر چند که من انقلابی بوده و خواهم بود ولی شوق آنچنانی برای گرفتن مناصب سیاسی نداشتم اما در نهایت به اصرار دوستان برای مجلس کاندیدا شدم و در مجلس نهم و دهم در خدمت مردم بیرجند بودم. کار نمایندگی هم کار بسیار سخت و بسیار گسترده است.
**** اوایل ازدواج که شما طلبه هم بودید به لحاظ مالی در مضیقه نبودید؟
آن زمان زندگی خیلی سختتر از الآن بود. جنگ تازه تمام شده بود ما در دوران سازندگی بودیم و تورم خیلی بالا بود. آن زمان که در حوزه علمیه مشهد بودم ۱۲۵۰۰ تومان شهریه طلبگی بنده بود که با آن زندگی میکردیم بسیار با قناعت روزگار میگذراندیم و همسرم چون فرهنگ بالایی داشتند شرایط را میپذیرفتند و سازگاری میکردند و با وجود یک فرزند معلول سختی زندگی برای ما دوچندان بود.
**** چند فرزند دارید؟
۴ فرزند. ۲ دختر و ۲ پسر. آن زمان که در مشهد بودیم فرزندم حین تولد به دلیل قصور پزشکی دچار معلولیت شد. البته ما ۳ فرزند داشتیم ولی بنا به فرمایش مقام معظم رهبری که نسبت به پیر شدن جامعه ایران اخطار و دستور به فرزندآوری دادند فرزند چهارم هم ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ به دنیا آمد.
**** با توجه به مشغلههایی که فرمودید و حضور حداقلی در منزل، هیچوقت همسرتان گله نکردند؟
گاهی وقتها پیش میآید که گله کنند. یکبار ۱۸ روز در سفرهای پیدرپی بودم و فقط یک شب توانستم در منزل باشم؛ بنابراین طبیعی است که گله کنند.
**** اگر با همسرتان دچار اختلافنظر یا اختلافسلیقه شوید آنها را چطور برطرف میکنید؟
اختلافنظر و اختلافسلیقه همیشه وجود دارد. همانطور که چهرهها از هم متفاوت است شخصیتها و روحیهها هم همانقدر با هم تفاوت دارند. اختلافنظر بین ما هم همیشه با گفتگو و صبر و گذشت حل میشود. البته چون هر دو از کودکی نازپرورده بار نیامدیم و خیلی سختی کشیدیم در مشکلات از کوره در نمیرویم.
**** بهعنوان آخرین سؤال به جوانان چه توصیهای میکنید که بتوانند زندگی بادوام و باثباتتری داشته باشند؟
اولی اینکه در انتخابات همسر بسیار دقت کنند. با دوستیهای خیابانی زندگیهای پایدار شکل نمیگیرد. دوم اینکه فردی را برای ازدواج انتخاب کنند که با سختیها و مشکلات خو گرفته و دارای فرهنگ دینی بالایی باشد. سوم اینکه برای ازدواج سراغ فرد دنیا محور نروند چرا که افراد دنیا محور دوست و شریک خوبی برای زندگی نخواهند بود. افراد خدامحور کمتر غصه دنیا را خواهند خورد به همین دلیل زندگی همجوار آنها شیرینتر خواهد شد.
نظر شما